Mutual Understanding

مرد روس زبان بلد نیست، هیچ زبانی جز زبان « گه» خودشان(حاضرم شرط ببندم).

مردک با صورت گل انداخته و مردمک فراخ شروع به سخنرانی می کند ، شکلک در می آورد و به ما چشمک می زند؛ احتمالا کنجکاو است نظر ما را راجع به آن « چیز» ی که می گوید بداند. ولی ما از آن « چیز» تا به حال فقط بوی گند عجیبش دستگیرمان شده و بس... .

به چشمهایش مستقیم خیره می شوم و می گویم : « پنج میلیارد و نیم آدم روی زمین زندگی می کنند؛ گمان می کنید چه تعدادش به زبان گه شما حرف می زنند؟ سی میلیون؟ پنجاه میلیون؟ شصت میلیون؟»1 .

رفیقم می خندد.

مرد روس انگشت شستش (شصتش؟) را رو به من و رفیقم بالا می گیرد، متفکرانه مقداری روسی بلغور می کند و سپس منتظر اظهار نظر ما می ماند.

رفیقم با سر حرفش را تایید می کند و ادامه می دهد: Yes, and you are drunk! » »

مرد روس می گوید: « خاراشو؟»

ما هردو می گوییم:« خاراشو!» .


۱. به قول فاوست مورنائو در « همنوایی شبانه ارکستر چوبها ».

نظرات 1 + ارسال نظر
نوید چهارشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:28 ق.ظ http://bottles.blogsky.com

سلام. بابا بعد مدت ها اومدی. خیلی خوش م اومد فقط یه نکته که فکر کنم خودتم می دونی. فاوست مورنائو اسم و فامیل نیست. فاوست فیلم مورنائو ئه. کارگردان اکسپرسیونیستی سینمای آلمان و فاوست هم معروفترین اثرشه. فکر کنم خود قاسمی هم تو اثرش به اکسپرسیونیستی بوده قیافه تاکید می کنه و البته بیش تر به خاطر ایجاد فضایشب اول قبر و ترسیم نکیر و منکره. خیلی وقت پیش خوندمش درست یادم نیست. بیش تر بنویس.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد