هر عذابی اشتیاقی است

۱

زمانه فرسوده ما نمی تواند طعم غریب پهلوانی را بدون تردید و سوءظن باور کند.

                                                                                                   بورخس

برای نوشتن ادامه یادداشت موزه، خواستم کمی هم به احمد قوام السلطنه بپردازم. پس از اینکه بی تفاوتی بروشور موزه را نسبت به صاحب اصلی بنای موزه دیدم، سراغ کتاب تازه انتشار یافته حمید شوکت رفتم : "درتیررس حادثه"؛ اما زمانی که با حجم پرخاش ها به کتاب روبرو شدم، این نکته به ذهنم رسید که چه دلیلی دارد که ما با بی تفاوتی از کنار فردی چون قوام که در تاریخ ایران 24 بار فرمان وزارت گرفته، 13 بار وزیر داخله بوده، 4 بار وزیر امور خارجه، 4 بار وزیر مالیه و دو بار وزیر جنگ، یکبار وزیر عدلیه و 5 بار نخست وزیر این کشور و 10 کابینه تشکیل داده و یازده بار فرمان نخستوزیرى گرفته، 3 سال فرمانرواى کل خراسان و سیستان بوده و دو دوره ــ چهارم و پنجم ــ وکیل مجلس ، 52 روز در زندان کودتاگران (سال 1300) و 15 روز در زندان قزاقخانه (1302) و قریب 7 سال (از 1302 تا 1309) در تبعید اروپا و 11 سال در لاهیجان تحت نظر بوده است، بگذریم و نخواهیم اسمی از او حتی در بازخوانی "سفارشی" تاریخ ببریم ولی در همین حال، با انتشار یک کتاب دو سه هزار نسخه ای برآشفته شویم و سخنانی به زبان بیاوریم که نه تنها به روشن شدن زوایای پنهان تاریخ کمکی نمی کند بلکه بر آن افزوده و به میدانی برای تصفیه حسابهایی سخیف بدل می شود. خود شوکت در پاسخ به این اتهامات به نکات جالبی اشاره می کند :"این اقدام تنها نشانی است از کوردلی و نمادی از واقعیت تلخی که چرا و چگونه سانسور و ترور عقیده و افکار نه تنها در میان حاکمان، که در میان مخالفان استبداد نیز تجدید تولید می شود." هر چند در این مجال قصد پرداختن به کتاب شوکت را ندارم، چرا که هنوز آن را کامل نخوانده ام ولی به نظرم این مشکلی است که گریبان گیر تاریخ ماست: چیزی که بارها به آن اشاره می شود و بدون شک یکی از اصلی ترین نکات در شکل گیری وضع موجود است، همان چیزی است که از آن به فقدان حافظه تاریخی نام می برند. شوکت تعبیر جالبی هم در این زمینه دارد:"تاریخ اگرچه با گذشته ارتباط دارد، اما با گذشته یکسان نیست و بازنگری وجهی مهم در دستیابی به هویت تاریخی به شمار می آید. هر نسلی حق، بلکه وظیفه دارد رخدادهای گذشته را در پرتو وسواسی نقادانه مورد بازبینی مجدد قرار دهد تا به حقیقت های تازه ای دست یابد. حقیقت هایی که اگرچه برای همه و برای همیشه نیستند، اما بر کثرت گرایی استوارند. بدون چنین کوششی، تاریخ در یادماندهای دور و نزدیک خلاصه شده و از تحرک و پویایی تهی می گردد. اقدامی که اسطوره را جایگزین تاریخ و ایمان را جانشین خرد می سازد. من این را مومیایی کردن رخدادها، مومیایی کردن شخصیت ها در حافظه ی تاریخی مان می شناسم. حال آنکه امروز بیش از هر زمان دیگری به کاوش، به نقد و به جستجو برای دستیابی بر حقیقت و دلایل شکست، ناکامی و نابخردی های تاریخی مان نیاز داریم." 

براستی شما کجا چنین کوششی را سراغ دارید؟ فقدان یک بیوگرافی ساده اما دقیق و قابل استناد از رجال ایران را شاید بتوان بدیگونه توجیه کرد که "هر کوششی برای شناخت زندگی واقعی و ارزیابی از نیک و بد اقدامات  هر دولتمردی که خدماتی نیز به میهنش کرده است، این گمان را در میان عامه مردم بر می انگیزد که گویی توطئه ای در کار است."

پرداختن به این مساله گاهی چنان همراه با تاسف است که آدم ترجیح می دهد قید بحث در این زمینه را بزند ...

۲

قبلا" از کتاب "کیشلوفسکی از زبان کیشلوفسکی" یا به استناد عنوان روی جلد و انتخابی هوشنگ حسامی "کیسلوفسکی از زبان کیسلوفسکی" گفته بودم. اینجا می خواهم شما را هم در لذت خواندن یکی از قسمتهای آن شریک کنم :

"دلایل متعددی وجود دارد که چرا آمریکا مرا به خود جلب نمی کند. اول اینکه از آمریکا خوشم نمی آید. زیادی بزرگ است. جمعیت زیادی دارد. همه سریع میدوند. بیش از حد غریو و غرنگ و اضطراب دارد. همه سخت وانمود می کنند که خوشبخت اند. اما خوشبختی و شادی آنها را باور نمی کنم. فکر می کنم که آنها همان قدر بدبختند که ما هستیم، با این فرق که ما هنوز گاه درباره اش حرف می زنیم اما آنها فقط می گویند همه چیز خوب است، معرکه است. این اعصابم را خرد می کند،اما ظاهرا" جهت زندگی هر روزی جز این نیست...."

۳

وقتی دیدم جنگ هر روزه برتری های جنسیتی میان اناث و ذکور هم چنان پا برجاست و در میان گستردگی موضوعات روزمره و غیر روزمره چنان کششی دارد که در وصف آن چه قلم فرسایی هایی که نمی شود، خواستم این جملات را از کتاب مقدس یادآوری کنم :

هر از گاهی دختر جوانی از راه می رسد: زیبا، قلمی و خواستنی، که در جوانان اشتیاق پاکی بر می انگیزد که تصاحبش کنند و در پیران حسرتی برای فقدان لذتی که اکنون برای همیشه از دستش داده اند.   

 
  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد