مان هنر نو

دیروز بود که اتفاقی گفتگویی با غلامرضا معتمدی توجهم را جلب کرد. مان هنر نو درست در فاصله چند دقیقه ای شرکتی بود که من ۲ سال پیش آنجا کار می کردم. هیچ وقت فرصت نشد تا سری به آنجا بزنم. درست همان روزها بود که بیلبوردی در میدان هفتم تیر هم بارها توجهم را جلب کرده بود. آن روزها به دلایلی که جزء خاطرات بد من به حساب می آید زیادی گذرم به هفت تیر می افتاد و همیشه این بیلبورد کذایی جلو چشمم بود. همیشه دنبال فرصتی می گشتم که سری به مان ... بزنم. ولی چون همیشه فکر می کردم که فرصت زیاد هست، هیچ وقت نرفتم. اواخر تابستان امسال هم که خواستیم حس کنجکاوی امان را ارضا کنیم با در بسته روبرو شدیم. تا دیروز کا تا حدی این کنجکاوی ما فروکش کرد. گفتم شاید بد نباشد این مساله دریچه ای شود برای ورود شما به قلمرو غلامرضا معتمدی و آگاهی از آنچه در این بنا و فکر صاحبانش می گذرد.



ویژگی های ساختمان مان هنر نو از زبان طراح و معمار آن : مهندس غلامرضا معتمدی


مرور این آثار مسئله دیگری را نیز به رخ میکشاند؛ در دنیا جسارت طراحی های کامپیوتر ی به نمادهای فرهنگی، موزه ها، کنسرت هال ها، سینماها ومجموعه های فرهنگی بال گشوده است.



خانه ای می ساختم ؛ که قرار بود من وشریک هایم را درخود ‏جای دهد ، کنارساختمانی که سالها پیش ساخته بودم ؛ خانه تک ‏تک صاحبانش را از دست داد ؛ دست آخر دو نفر ماندیم ، من ‏وعمید نائینی کم اما نمی آوردم ؛ ادامه میدادم ‏
هر چه فکر کردم ، اجرا کردم ؛ هیچگاه عادت به طراحی روی ‏کاغذ وکشیدن نقشه نداشتم ، در مغزم طرح می کنم ، د ‏رمغزم اصلاح می کنم ، وسرساختمان بامعمار وبنا و آهنگر ‏و‎……‎‏ اجرا می کنم ؛ هر روز گوشه ای ، تنها نقشه ، نقشه ‏های یک صدمی است ؛ که به شهرداری داده می شود ، برای ‏مجوز.‏
مجموعه مسکونی دستور (2) رابراساس فضای منفی طراحی ‏کردم . زمین ساختمان جدید از کوچه ای ورودی می ‏گرفت که 15 متر پائین تر از ساختمان قدیم بود . این ‏ساختمان با اضافه های بعدی شکل ال داشت (‏L ‎‏) ، با ‏حیاطی در جنوب غربی زمین ، با ساختن ، حیاط مرکزی ‏درقلب ساختمان جدید وچسباندن به ساختمان قدیم ، کل ‏مجموعه به شکل یک ‏L U ‎‏ در آمد . پانزده متر بلند تر ‏از کوچة پائینی .‏
‏ حالا دو حیاط مرکزی داشتیم با 7 متر اختلاف سطح ‏وحیاطی در جنوب مجموعه 15 متر پائین تر ، ومیشد از ‏سهیل وارد واز دستور خارج شد . ‏
‏ ساختمان قدیمی ، در گذشته اداری شده بود ‏وساختمان تازه قرار بود مسکونی شود . ـ که نشد ـ ‏این دوساختمان با هم مان هنر نو شد ... ادامه



گفتگویی با غلامرضا معتمدی


غلامرضا معتمدی :
تولد : 1328 تهران
دبیرستان البرز : 1341 ـ 1347
دانشگاه تهران رشتة معماری : 1347 ـ 1352
کارگاه 3 گروه مشاور معماری : 1354 ـ 1359
دفتر طرح مشاور طراحی داخلی : 1359 ـ 1384
پردازش هنری ماهنامة صنعت حمل ونقل ،
سفر وپیام امروز : 1367 ـ 1372
مرکز پردازشهای اطلاعات شهری : 1369 ـ1375
مشاور برنامه ریزی وتبلیغات متروی تهران : 1377 ـ1386
پناد مجری تبلیغات شهر تهران : 1379 ـ 1386
آقای معتمدی کمی ازخودتان بگویید .
دورة متوسطه را در دبیرستان البرز ورشته معماری را در دانشکدة معماری دانشگاه تهران گذراندم ودر سال 54 با دونفر دیگر از فارغ التحصیلان همین دانشکده ، دفتری برای کار معماری بر پا کردیم که تا سال 57 کارهای بسیاری در این دفتر طراحی واجرا شد . پس از انقلاب با تغییر کارفرمایان ارائه کارهای قابل قبول بسیار دشوار شد . بنابراین ، تصمیم گرفتیم از کارهایی غیر ازمعماری درآمد کسب کنیم و خود کارفرمای خویش شویم . از همان زمان به این باور رسیده بودیم که دوران برج عاج نشینی وتکرویهای هنرمندانه به پایان رسیده است و خلق آثار هنری نیازمند سازماندهی ، کار گروهی ، سرمایه وبهره جویی از آخرین دستاوردهای تکنیکی است ... ادامه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد