سرب

"کامران عدل را بیشتر به خاطر عکس هاى «معمارى»اش مى شناسند ."

ما هم همینطور ! پست قبلی را به غلامرضا معتمدی اختصاص داده بودم و حالا قصد دارم کمی هم پیرامون کامران عدل سخن پراکنی کنم.

اول سعی می کنم تا جایی که بتوانم نکته ای را توضیح دهم؛ من به درستی نمی توانم حق مطلب را درباره چیزهای مورد علاقه ام ادا کنم. گاهی تصمیم می گیرم قیدش را بزنم و صرفا" به همان لذت شخصی اکتفا کنم؛ ولی خوب نمی شود، دوست دارم دیگران را در آن لذت شریک کنم، یا شاید باعث شوم کسی به دیدن/ خواندن/ شنیدن/ ... چیزی تحریک شود و ....، ولی به هر حال هر چه باشد همه در جهت همان لذتی است که من می خواهم ببرم! راستش تا حدودی هم قائل به دسته بندی هستم؛ پذیرفته ام که اثر هر کس به هر شکلش( کتاب، موسیقی، فیلم، نقاشی، مجسمه، بنای معماری و ... ) می تواند چیزی جدای زندگی شخصی و احوالات خصوصی خالقش باشد. سالها پیش کتابی را که مرتضی کاخی در مورد مهدی اخوان ثالث نوشته بود را می خواندم. کتاب یادداشتی از عباس کیارستمی داشت؛ کیارستمی در این یادداشت به شرح ملاقاتش با اخوان ثالث در فرودگاه تهران و لندن پرداخته بود. خلاصه صحبتش این بود که باید آثار این دست افراد را خواند/ دید/ شنید/ .... در همین حد، و گر نه نزدیک شدن به خود خالق اثر همیشه جالب نیست؛ می تواند به کلی تصویری را که از او در ذهنتان ساخته اید، به هم بریزد و هر آنچه را که من از آن یکسره به لذت یاد می کنم  خراب کند و از بین ببرد. راستش من خودم هم تجربه هایی تلخ در این زمینه داشتم. بنابراین از جایی به بعد تصمیم گرفتم تا صرفا" به خود اثر اهمیت دهم و این حق را به خالقش بدهم که هر طوری دلش می خواهد باشد و با این کار خودم را هم صاحب حق بدانم که هر کجا خواستم اسطوره اش را در ذهنم در هم بشکنم و طوماری از رکیک ترین الفاظ را نثارش کنم و دوباره با اثری دیگر که مرا مجذوب کند دوباره آشتی کنیم و .... این خیلی بهتر بود؛ چون فرصت نقد را به شما می داد و هم باعث می شد شما از هر آنچه می خواهید لذت ببرید و حواشی خللی در این زمینه وارد نکند.

در مورد غلامرضا معتمدی و کامران عدل هم وضع به همین منوال است. آنچه در نظر اول اهمیت دارد پرداختن این قبیل افراد به آن چیزی است که این روزها کم یافت می شود؛ انجام اموری بیرون از دایره معمول و روتین تخصصی اشان، که شاید در نگاه اول غریب و حتی تا حدی توام با ادا و ژست باشد. ولی اگر شما نگاهی گذرا به کارنامه آنها هم انداخته باشید متوجه می شوید که آنها اتفاقا در حوزه تخصصی اشان صاحب نظرند و از همین دریچه و تخصص است که دست به کارههایی کاملا" خلاقانه و به دور از روزمرگی زده اند. فقدان محل هایی برای عرضه، بی اهمیتی برای رسانه ها و متولیان امر، روزمرگی شدید و مشکلاتی از این دست سبب می شود تا کوششهایی این چنین هم تا حدی از دسترس علاقمندان دور بماند. برای ما ادعاهای کامران عدل درست یا نادرست در باب تقدمش در عکاسی و بد اخلاقی های غلامرضا معتمدی در پرداختن به آثار آنها کوچکترین محلی از اعراب ندارد.     

 کامران عدل 243918.jpg

- عکاس متولد ،۱۳۲۰ تهران
- کارشناسى عکاسى از انستیتو عکاسى پاریس
- عضو اسبق استودیوى عکاسى ژاک روشون
- اولین کارگردان بخش عکس و عکاسى تلویزیون ملى ایران
- از اولین مدرسان عکاسى در مدرسه عالى تلویزیون ملى ایران
- از قدیمى ترین برندگان جایزه جشنواره آقاخان ژنو به همراه ژاک کندى
- عضو دائمى هیأت ژورى جشنواره آقاخان ژنو از سال ۱۳۵۸ تاکنون
- اولین مجموعه عکس از شیشه هاى ایرانى
- از اولین عکاسان معمارى ایرانى و ثبت بیش از هزاران اسلاید معمارى ایرانى
- ترمیم عکس هاى انجمن ملى سابق وزارت مسکن و توسعه شهرى
- چاپ و انتشار بیش از یازده جلد کتاب مصور از ایران و کشورهاى جهان
- عکاسى بیش از ۳ هزار اسلاید از زندگى عشایر ایل بختیارى ۱۳۵۳
- برپایى بیش از شش نمایشگاه انفرادى عکس در ایران و اروپا
- همکارى با دولت کویت براى عکاسى از معمارى معاصر این کشور
- عکاسى بیش از هزاران اسلاید از مراسم و سالگردهاى مذهبى مهمترین شهرهاى مذهبى ایران ۱۳۴۹- ۱۳۴۷
- برخى از کتاب هاى مصور وى عبارتند از: «بر درگاه حق پاگذاشتم»، «اجراى طرح در کاشى کارى ایرانى» (۶ جلد)، آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند، تجدید خاطره،
بازارهاى ایرانى و...

کامران عدل را بیشتر به خاطر عکس هاى «معمارى»اش مى شناسند .
گرچه دوسالى از نمایشگاه عکس او درباره گربه هاى ولگرد تهران مى گذرد اما هنوز هم اگر جایى عکسى از گربه اى ببینیم یادمان مى افتد که در نظر عکاسان حتى پیش پا افتاده ترین موضوعات مى تواند تبدیل به دیدنى ترین مجموعه هاى عکاسى شود. کارى که تنها از عهده امثال کامران عدل ساخته است. او خودش درباره این مجموعه مى گوید: «چندسال پیش که به یاد ندارم چندسال پیش بود! هنگام غروب از جلوى وزارت کشاورزى عبور مى کردم. درکنار پیاده رو، شهردارى یکى از این سطل هاى زباله را که هروقت لازمش دارى، پیدایش نیست نصب کرده بود. درآن گرگ و میش مایل به آبى، سروکله گربه اى پیداشد. جلوى سطل مکثى کرد و خیزى برداشت و رفت بالاى سطل زباله. بر مبناى حس کنجکاوى عکاسانه ایستادم تا ببینم مابقى ماجرا چه مى شود. ادامه در روزنامه ایران

  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد