This dress bugs me

می خواهم یک چیزی در ستایش جیم جارموش بنویسم.

از « مرد مرده» شروع کنم و به « عجیبتر از بهشت» برسم.

و بعد این آخری را بولد بنویسم و با افتخار بگویم که این فیلم را شاید 10 بار دیده ام و باز هم می بینم.

و بگویم که چطور مرد مرده،  اول بار جادویم کرد و بارهای بعدی نمی دانم چرا دیگر آن جادو به سراغم نیامد.

و بر عکس،چطور گوست داگ بار اول سردم کرد، اما در تجربه های بعدی گرم... .

و چطور عجیبتر از بهشت در تمامی 10 بار دیدنش برایم به همان اندازه دیدنی و دوست داشتنی بوده .

اما...

نمی دانم چرا هر چه بیشتر به جارموش و این سه فیلم فکر می کنم، آخرش می رسم به آن صحنه عجیبتر از بهشت که ایوا دارد لباس کادوی ویلی را در کوچه از تن در می آورد و در سطل می اندازد و به ادی که تازه از راه رسیده با لحنی بدیهی می گوید:

This dress bugs me.