شک...(وقتی کمی عمیقتر به خودتان فکر می کنید)

 

داشتم الان به پست قبلیم فکر می کردم ، به قسمت پی نوشتش:

" من واقعا از اون آدمایی ام که بی برو برگرد به محتوا رای می دن؟!"

خوب ، تا الان فکر می کردم که ... فکر می کردم که... شایدم اصلا فکر نمی کردم و فقط و فقط این عمومی کردن یه نظر شخصی باعث شد یه دفه اطمینان از صحت و سقم حرفام برام مهم بشه...

آره ، اینجوریاس که من در صحت گزاره ی قبلیم شک کردم؛ نه اینکه تازه به این نتیجه رسیده باشم که: « برعکس ، من آدمیم که بی برو برگرد به فرم رای میده.»

در واقع من با یه مرور اجمالی روی احوالات خودم یادم اومد اصولا از اون آدمام که کمتر پیش میاد رای بی برو برگرد از خودش صادر کنه... ( کلاید می دونه من چه سیب زمینی مزخرفی هستم!) .

 

یه پ.ن. بی ربط مثه پست قبلی: یعنی این اخلاق من در علاقه ی عجیبم به مکتب « نقد جدید» نقشی داره؟

* این نوشته رو تو یکی از دفتر یادداشتای زمان دانشجوییم پیدا کردم:" من یه تار موی  نقد جدیدیها رو با هزار تا مکتب نقد جدیدتر از خودش عوض نمی کنم ( مگر اینکه عکسش به م ثابت بشه!)".