فیلمنامه ی اپیزودیکِ " نودنیک و کلاید" |
Episode (1) بانی: کلاید عزیزم، از دست من سرخورده شدی، می دونم. منم همینطور...راستش خسته شده م بسکه دنبال یه مرشد حسابی گشتم و پیدا نکردم. اصلا می خوام آرزو کنم « مری پاپینز» باشم تا جواب هر سوالی رو آماده با خودم داشته باشم...آه ، چی می شد من مری پاپینز بودم؟ Episode (2) خداوند متعال [ با لهجه ترکی] : این بَندَه ی ما گناه دارد طیفلک، همه ی عمرش فگط همین یک آرزو را داشته... حگش است برآورده اش کنیم تا ...نِ همه ی آن جماعتی که تا بحال ازش دعوت نکردَه اند در بازی آرزوها شیرکت کند بسوزد. اجی مجی لاترجی*... ... بوم !!!
Episode (3)
نود نیک: کلاید عزیزم، هرچی توی تنبونم گشتم آچار فرانسه پیدا نشد. گوشت کوب به دردت می خوره؟
*توضیح : خدا علاوه برترکی حرف زدن و « اجی مجی» کردن، گاهی اوقات هم سوت میزنه یا دست تو دماغش می کنه.
|