داستان مفرح صگصی از برای عزیزان روشن ضمیر

 

اول چشماتونو ببندین، آروم.

دختره رو کاناپه دراز کشیده؛ پاهاش از اون ور کاناپه آویزونه و الکی تاب می خوره چون دختره واقعا نمی دونه باید باشون چی کار کنه (خودتون خانم خوش هیکل قد بلند خواستین)...

به نظرتون این حالت خیلی مصنوعی و رقت انگیز میاد؟

... خوب پس، نشد؛

چشماتونو باز کنین...ازنو تمرین می کنیم؛

اول با اطلاع کامل از قد خانمِ ایده آلتون، میرین یه کاناپه از« مغازه مبل فروشی» خریداری می کنین... بعد میارینش تو آپارتمانتون؛

اینجا چند حالت پیش میاد که باید بررسی بشن:

1. حمل و نصب به عهده ی خود مغازه س، در این حالت چندان مشکلی پیش نمیاد؛ فوقش یه چند جای راهروی تنگ آپارتمانتون یه خش مختصری برمی داره (که فدای سرتون)، و فوقش کاناپه هه یه سرش تو هاله و سر دیگه تو پذیرایی (البته اگه خونه تون پذیرایی داشته باشه)...

2. خودتون باید زحمت حملشو بکشین، اینجا بازم دو حالت پیش میاد:

         الف. هزینه ی حمل و نقل رو با کمال میل قبول می کنین، که در این حالت باز وضعیتی مشابه مورد اول پیش میاد، که هیچی.

        ب. می دونستم بالاخره به اینجا می رسین که دربه در دنبال رفیقی، آشنایی بگردین که (حالا چه با کمال میل، چه بی اون) تن به حمالی طاقت فرسا بده و کاناپه ی مبارک رو تا خود هال فسقلیتون خرکش کنه...اما قول بدین که دست آخر نگین که متاسف نیستین، الکی هم دنبال جای سالم مونده تو کاناپه ی نازنینتون نگردین.

 

3. ... اوه، اما به هر حال کاناپه یه سرش تو هاله، سر دیگه ش تو...

 

بماند.

حالا چشماتونو ببندین، می دونم خیلی خسته این؛ وقتی صدای زنگ میاد، بی ادبانه س که به این زودی خوابتون بگیره...

دست و صورتتونو چند بار بشورین...

با افتخار کاناپه تونو نشونش بدین، احتیاط کنید حالتتون یه جوری نباشه که طرفو یاد آدمای پفیوزِ ندید بدید بندازه...

دعوتش کنید روی کاناپه بشینه (مثلا به اسم اینکه امتحانش کنه)؛ روی ساق پای طرف تمرکز کنید (و روی میزان خماری چشماش).

با اطمینان خاطر ازجلب رضایت مادموازل، از جاتون بلند شین و بگین که میرین از تو آشپزخونه براش یه نوشیدنی خنک بیارین...

دیگه بقیه ی کارا خود به خود ردیفه؛ دختره کاره خودشو خوب بلده...

به تون قول می دم از خریدتون پشیمون نمیشین.

ضمنا کاناپه ی «ما» هم ضد ضربه س هم گارانتی داره، به این صورت که اگه موقه ی حمل و نقل آسیبی دید، «ما»  تضمین می کنیم که به عوضش یه کاناپه ی دیگه( حالا گیرم نصفه کاناپه قبلیه) رو به تون برگردونیم، که هم شما راضی باشین، هم ما، هم...

... اوه، خودتون که بهتر می دونین!  


پ.ن: یه جورایی هوس کردیم اینو به آقای اولد فشن تقدیم کنیم، با احترامات فائقه...

 

پ.پ.ن: باید خدمت کسایی که وقتی اینو می خونن یاد یه کسای دیگه یی می افتن (احتمالا)، عرض کنم که من رقصنده ی ماهری نیستم، ولی دست به تقلیدم خیلی خوبه انصافا، نه؟