تهران روزگار قدیم

 ساختمان موزه۱

اولین باری که اسم موزه آبگینه و سفالینه های ایران، به چشمم  خورد زمانی بود که در یک بعد از ظهر کسالت آور جمعه، جهت گذراندن وقت سری به کتابخانه ام زدم. بروشور موزه را قبلا" از قفسه جلوی سینما فرهنگ زمان اکران "هوانورد" برداشته بودم. با توجه به سابقه ذهنی که نسبت به موزه ها داشتم صرفا" به یک نگاه اجمالی بسنده کرده بودم. وقتی دوباره بروشور را دیدم چیزی که خیلی توجهم را جلب کرد، پله مدوری بود به شکل نعل و در مرکز ساختمان طبقه همکف را به طبقه بالا وصل می کرد. این اولین روزنه ورود من به به ساختمانی بود که بعدها خواستم بیشتر درباره اش بدانم و به تحقیقات مفصلی دست زدم.  بعدها و پس از تکمیل تحقیقات به طور مفصل به جنبه های مختلف آن خواهم پرداخت. قصد ما بررسی وجوه خاصی از این موزه است که شاید در نگاه اول چندان معمول نباشد. اگر حاصل تحقیقاتمان حائز نکاتی بود که جدا از ارضای علاقه مندی ما، مهم و جالب توجه به نظر رسید شاید به نوعی آن را منتشر کنیم.

۲

اصولا" معتقدم که بنای موزه و معماری آن شاید حتی بیشتر از آثار و مدارک عرضه شده در آن قابل اهمیت باشد؛ بسیاری از موزه های جهان را فارغ از نوع اشیاء به نمایش گذاشته شده، با معماری خاص شان می شناسند. حال ما که از ساخت چنین عمارت هایی حتی در مقیاس منزل و دفاتر کار معذوریم، پس استفاده از ساختمان ها و عمارت های به جا مانده از گذشته و شامل نکات هنرمندانه در معماری و فضا سازی، جهت اختصاص به موزه مناسب تر هستند. این مساله می تواند از چند جهت حائذ اهمیت باشد : هم از جهت جلوگیری از تخریب تدریجی، هم معرفی و در معرض مشاهده قرار گرفتن خود بنا و جلوگیری از فراموشی و هم یافتن مکانی مناسب جهت نمایش آثار و مدارک.

۳

قبل از بازدید از موزه آبگینه و سفالینه های ایران که صرفا" به خاطر معماری خود بنا بود، کمتر به دیدن موزه ها می رفتم. برای من همیشه این سوال وجود داشت که هدف از برپایی موزه ها در ایران چیست ؟ چیزی که پس از دیدن یکی از این موزه ها به چشم می خورد، قطعا" با اهداف اصلی این مکان در مقایسه با نمونه های مشابه خارجی به کلی متفاوت است: چیدمان بی سلیقه، بی هدف و عاری از نکته ای خاص ، نورپردازی نامناسب و غیر تخصصی، فقدان راهنما و بروشور مناسب، عدم دقت در نگهداری از اشیا و مدارک و خود بنای موزه و عدم ارائه امکانات مناسب با یک مکان فرهنگی شناخته شده در سراسر جهان به نام موزه .

۴

جدا از اشیاء به نمایش در آمده در این موزه هیچ نشانه دیگری از یک موزه در آن به چشم نمی خورد. مثلا" شما به عنوان یک بازدید کننده حق دارید که یک راهنما داشته باشید. مطلب دیگری هم که گفتنش مهم به نظر می رسد این است که در سراسر جهان شما می توانید هر گونه اطلاعات نسبت به خود موزه، معماربنا، سال ساخت و... را بدست آورید. ولی در کمال شگفتی نه تنها این اطلاعات در اینجا ارائه نمی شود، بلکه اطلاعات ارائه شده در مواردی اشتباه است. به عنوان مثال معمار بنای اصلی بنای موزه آبگینه و سفالینه های ایران گمنام معرفی شده است که بنابر اطلاعات موجود نه تنها گمنام نیست بلکه یکی از معماران شهیر زمان خود است! یا به عمد اشاره دقیق و کاملی به صاحب اصلی بنا نشده است و احمد قوام السلطنه به مثابه شهروند عادی آن روزگار معرفی شده است. یا سخنی از چگونگی تبدیل هنرمندانه این بنا به موزه نشده است و مواردی از این دست . 

۵

شاید شنیده باشید که می گویند اهمیت شاهکارها ، دلیلش، قلت آنها در مقایسه با آثار متوسط و ضعیف است. شاید این شیفتگی ما نسبت به این موزه هم به همین دلیل باشد. 

   

ادامه دارد....