مرثیه ای برای یک فیلم

" اعتیاد بد است"

معلومه خانم بنی اعتماد، اینو خود معتادا هم می دونن.

من راستش هر چی فکر می کنم نمی تونم فرق زیادی بین فیلم «خون بازی» و سری برنامه های « اعتیاد بد است» تلویزیون تشخیص بدم ... آدمایی مچاله شده که دستشونو جلوی صورتشون گرفته ن و از مضرات طلاق و رفیق ناباب حرف می زنن... یعنی همه ش همینه فقط؟

همینطور هرچی بیشتر فکر می کنم نمی فهمم این "دختر معتاد" لوس دمدمی مزاج توی فیلم چطوری تونسته قاپ جناب آقای بهرام رادان رو بدزده !

چون تا از خودم می پرسم:« سارا چه جور آدمیه؟» تنها جوابی که از توی فیلم در میاد اینه: « یه معتاد».

خیلی بد شد که! این دختر اگه اعتیادشو ترک کنه شدیدا دچار بحران هویت میشه ، بگم چرا؟ چون کل شخصیتشو در اثر ترک از دست میده ( یا حداقل قسمت جذاب شخصیتشو!).

... این واقعا همون چیزیه که با ساختن فیلمتون می خواستین به ش برسین خانم بنی اعتماد؟ اون هم با وارد کردن اینهمه کلیشه ی نخ نما شده؟

بدترینش به نظر من اون صحنه ایه که باران کوثری تو خیابون از دست یه 206 مزاحم عاصی شده ، و وقتی مامانش از راه می رسه ، می پره تو ماشین و با غیظ آرایشش رو پاک می کنه... .

اصلا می دونین چیه؟همه ی اینها بعلاوه ی پایان رقت انگیزش دلمو آشوب می کنه... و حتی اگه بگم از بازی باران کوثری و بیتا فرهی خوشم اومده ، باز هم شک دارم این کمکی به رستگاری فیلمی بکنه که تخیل سازنده ش نم کشیده...متاسفانه البته!