امروز روزنامه اعتماد می خواندم . یادداشتی از امیر پوریا
اول اینکه من امیر پوریا را از نزدیک می شناسم چند سال قبل برای برنامه ای در دانشگاه پیرامون بازیگران دانش آموخته آکتورز استودیو دعوتش کردیم او هم آمد با اینکه جو چندان مناسبی آن روزها در کانون نبود و قرار بود او حداکثر یک ساعت حرف بزند فکر می کنم حدودا" دو ساعت و نیم حرف زد که تقریبا همه هم خوششان آمد.
پوریا با جماعت اصطلاحا" منتقد در ایران یک فرق عمده داشت : راحتی توام با صراحت اینکه ابائی نداشت که برای تجسم بهتر سکانسی از فیلم "بعد از ظهر سگی" جلوی جمعیت پا شده و در نقش پاچینو بازی کند! همینطور ادبیات قابل فهم و به دور از پیچیدگی های بعضا" نامفهوم و مبهم رایج این سالها.
همه اینها به اضافه دایره قابل ملاحظه اطلاعات و پرهیز از جانبداری ها و جبهه گیری های معمول سینمای ایران باعث شده بود این سالها نوشته هایش را بخوانم . و ذکر یک نکته دیگر : آن سالی که دیدمش ما همه روز را با هم بودیم. حسن ختام دیدار یک روزه ما عکسی بود که در فرودگاه با هم گرفتیم که قرار بود موقع گرفتن عکس همه با هم بگوییم : یوونتوس !
یادداشت پوریا در روزنامه اعتماد راجع به واکنش های کیمیایی و منتقدانش نسبت به هم بود. بد ندیدم شما هم یادداشت پوریا را بخوانید. بعضا" نکات جالبی داشت که حداقل من تا به حال به آنها به این صورت دقت نکرده بودم. بعدا" در مورد این یادداشت بیشتر می نویسم. اصل یادداشت از روزنامه اعتماد :
امیر
پوریا
واکنشی به واکنش های کیمیایی و منتقدانش نسبت به هم
amirpouria@gmail.com
هنگام اکران فیلم «حکم»، مجله دولتی فیلم نگار که به می کوشد نویسندگانی و در آستانه فراگیری ادبیات سینمایی و درک الگوهای ساختاری و غیره را با دادن فرصت و فضای نگارش درباره فیلمنامه پرورش دهد، مطلبی منتشر کرد در باب کمبود و نبود عنصر شخصیت پردازی در فیلمنامه این فیلم؛ که می خواست به کیمیایی یاد بدهد باید انگیزه های انتقام جویی نزد آدم های فیلم، روشن باشد و دیالوگ های هر سکانس به تماشاگر اطلاعات تازه یی درباره شخصیت ها بدهد و نمی شود در دل رفاقتی مردانه و تازه شکل گرفته، آدم ها اسرار زندگی شان را برای هم بازگویند و... بدیهیاتی از این دست. کسی که مطلب به نام او به چاپ رسیده بود، نسبت دور و پرت و تمام شده یی با من داشت و از همین رو، نخواستم جواب و تذکری درباب آن بدهم تا مبادا به واکنشی شخصی تعبیر شود. ولی امسال که حدود 19 ماه بعد از آن زمان، با اکران فیلم بعدی کیمیایی یعنی «رئیس»، او را نصیحت می کنند که پسرش را به این سر و ریخت درنیاورد و توی زباله ها نیندازد، و به یکی از بازیگران هرچند موفق فیلمش فرصت و فضا می دهند که گفت وگویش را از بحث درباره کار خودش به عنوان یک بازیگر، به سمت نقد و بررسی فیلم و روابط آدم ها و مسیر داستانش ببرد و به فیلمساز یادآوری کند که شخصیت ها باید به درستی به تماشاگر معرفی شوند و لابد طرف خودش نمی دانسته که فیلمش چه قدر ابهام دارد و غیره، دیگر سکوت اندکی دشوارتر از حد تحملم بود....[ادامه]
پی نوشت : عنوان یادداشت من بر گرفته از فیلمی از امیر قادری است: مستندی در مورد کیمیایی.