بن و تیلور کشته می شوند.

 

فکر می کنم آرتور سومی بود؛ آره دقیقا" سومی بود. آخر پای ما را دو بار دیگر هم به سینما کشانده بودند. ولی حکایت آرتور با بقیه فرق داشت. آرتور از جنس خودمان بود؛ یا اگر نبود خوب درکمان می کرد. آخر ساده لوحی امان جذاب تر از آن چیزی بود که می شد فکرش را کرد. می خواستیم بدون اینکه به کسی آسیبی برسد بانک بزنیم و سرخوشانه از این که خارج از اجتماع بودیم لذت می بردیم. حالا گیریم که آرتور تحت تاثیر فرانسوا بوده باشد. به پیانیست شلیک کنید. آره؛ تاثیرش واضحتر از آن چیزی است که بشود انکارش کرد. آخر قرار نبود که تصویرمان بر پرده لزوما" مثل کلاس درس سرد و بیروح باشد. هر چند قبول داریم که نگاه آرتور به ما به لحاظ تاریخی دقیق نبود؛ ولی مضمون و سبک همان چیزی بود که باید باشد. و این ها همه کار آرتور بود.

دوره ما دوران رکود اقتصادی در آمریکا بود در حالی که تصویرمان بر پرده درست سه دهه بعد، بی قراری و ابهام افسانه ای دهه شصت را تداعی کرد. نمونه مثال زدنی از ضد قهرمانهای محبوب . تاثیر گذارترین تصاویر حک شده دهه شصت آمریکا لقب گرفتیم و بیست و دو میلیون و هفتصد هزار دلار به جیب خالقانمان سرازیر کردیم. حالا دیگر تصویرمان کالت شده است . نام سازنده امان جاودانه. و این ها همه کار آرتور بود.

 

و این تصویر کوتاهی از ماست:

 

بانی پارکر : متولد روونا، تگزاس، ۱۹۱۰، عزیمت به وست دالاس به همراه خانواده ای پر جمعیت. استخدام به عنوان پیشخدمت کافه در سال ۱۹۳۱ که پس از آشنایی با کلاید بارو به رها کردن کار انجامید.

 

کلاید بارو : متولد تلکو، تگزاس، ۱۹۰۹، دستگیری در جوانی به دلیل سرقت از پمپ بنزین. تحمل دو سال زندان و سرانجام آزادی از زندان در سال ۱۹۳۱

 

آشنایی : زمانی که کلاید می خواهد ماشین مادر بانی را بدزدد.  مدتی حرف زدن.  بانی خودش را پیشخدمت رستوران معرفی می کند و کلاید ماشین دزدی که سرقت مسلحانه می کند.

 

کلاید از سابقه زندانش می گوید، وقتی که به خاطر فرار از بیگاری دو انگشت پایش را قطع کرده است. کلاید از سرقت مسلحانه حرف می زند؛ می خواهد دل و جراتش را نشان بدهد؛ از یک مغازه خواربار فروشی دزدی می کند و با بانی فرار می کنند.

 

و این سرآغاز سرقتهایی است که توسط گروه بارو انجام می گیرد.

 

کم کم بانی و کلاید با هم صمیمی می شوند؛ کلاید از بانی می خواهد که با او بماند و با او به سرقت ادامه دهد. بانی سر باز می زند و برای بازگشت به خانه اش ابراز تمایل می کند. ولی کم کم با کلاید همراه می شود.  

 

این سرآغاز روایت آرتور است از ما. روایتی که سرانجامش آش و لاش شدن است در حمله ای غافلگیر کننده.

 

آرتور قبل از ما : تیر انداز چپ دست؛ میکی وان؛ معجزه گر  و  آرتوری که ما ساختیم : رستوران آلیس؛ بزرگ مرد کوچک؛ آبگیرهای می سوری؛ چهار دوست؛ چله زمستان.  

 

 

و این ها همه کار آرتور بود.


آرتور پن، کارگردان، متولد ۱۹۲۲

فرانسوا تروفو، فیلمساز

عنوان، نام فیلمی از آرتور پن

نظرات 2 + ارسال نظر
تارا پنج‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 07:18 ب.ظ http://dokhtare-darya.blogsky.com

وبلاگ جالبی داری
خسته نباشید

نوید شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 12:43 ب.ظ http://bottles.blogsky.com

می دانستم وقتی قطار دارد به سمت پرده می آید باید فرار کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد